فقط پایین 18 سال بیان تو!

GoOoOoOoD GIrL شوخیدم!

 

 

زخمی در پهلویـم است..

روزگار نمک ـ ـ می پاشــد..

و مـن به خــود می پیچـــــم..

و همه فــــکر می کنند می رقـــصم...

 

سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:,| 14:0 |MaRyAm| |

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم . بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه یه روزخواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 

 

پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,| 14:34 |MaRyAm| |

aks-neveshte-radsms-09

پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,| 14:28 |MaRyAm| |

به نظر شما اگه جعبه سیاه هواپیما

در بدترین شرایط حتی خراش برنمی داره

چرا خود هواپیما رو از جنس جعبه سیاه نمی سازن !؟

ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺖ

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﻭﺳﻂ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺳﺖ !؟

 

 

انگری بردز نسخه مهندسین و ریاضی دانان عزیز !

aks-neveshte-radsms-12

 

 

برین ادامه مطلب please


ادامــﮧ مطلب
پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,| 14:13 |MaRyAm| |

دیوار احساس من را،

همه…

کوتاه می پندارند ،

اما چه می دانند ،

در پس این دیوار کوتاه ،

زمینش عمق فراوان دارد…

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,| 16:59 |MaRyAm| |

عجب خیاط ماهری است دنیا…

که دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت…

 

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,| 16:53 |MaRyAm| |

همیشه در ریاضیات ضعیف بودم…

سال هاست دارم حساب میکنم..

چگونه من بعلاوه تو شد..

فقط من…

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,| 16:50 |MaRyAm| |

خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم ...

چرا ؟!

نمیدونم شاید فکر میکنم :  '' چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ، مدیون من شدی ! ''

 خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... '' خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی ... منم قول میدم که فلان و بهمان ... ''

خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی ... خدایا آخه چرا ؟

خدایا من دردونه ی مخلوقاتتم و شاید به همین خاطر ننر بار اومدم ...

خدایا من باهات کلی حرف دارم و تو هم همیشه برام وقت داشتی و داری

خدایا من فکر میکنم تو خیلی عاشقم بودی و هستی

تو هزاران  نشونه برام فرستادی 

تو اینقدر عاشقم بودی و هستی که شریف ترین انسانها رو برای رسوندن پیغامت برام انتخاب کردی و فرستادی ، و بهترینشون، همونی که از ابتدا به امین بودن معروف بود ...

خدایا تو خیلی بهم پوئن و امتیاز دادی، ولی من دارم می بازم

من دارم به خودم می بازم ...

باختی بزرگتر از این وجود داره که فقط وقتی سر و کله ام دور و برت پیدا میشه که دچار مشکلی شده باشم ؟

خدایا این دستهای منه

همونی که همیشه بطرفت درازه

و این هم سری که جلوی همه خم شده

ولی افسوس از یکبار طاعتِ با صداقت برای اطاعت

خدایا ... این منم ... اشرف مخلوقاتت ... جانشین تو بر روی زمین ...

همونی که وقتی منو آفریدی خودت رو احسن الخالقین نامیدی

 خدایا من دارم به خودم می بازم

خدایا دستم رو بگیر ...

 دست کسی رو که

امیدی به طاعت ناچیز و ریایی خودش نداره ...

 

 

پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:,| 18:35 |MaRyAm| |


[-Design-]