فقط پایین 18 سال بیان تو!
GoOoOoOoD GIrL شوخیدم!
* به سلامتي کسي که وقتي بردم گفت : *به سلامتي اونايي که به پدر و مادرشون احترام ميذارن و ميدونن تو خونه اي که *به سلامتي همه باباهايي که رمز تموم کارتهاي بانکيشون شماره شناسنامشونه... *به سلامتي مادر که بخاطر ما هيكلش به هم خورد. * به سلامتی مداد پاک کن * به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست *به سلامتی مادر... *به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن * گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پايين مي اندازي؟ گفت :ستاره چشمک ميزند، نميخواهم به خورشيد خيانت کنم.......... به سلامتي همه اونايي که مثل گل آفتابگردان هستند پادشاه فصل ها
اون رفيــــــــــــــــــــــــق منه .......
وقتي باختم گفت : من رفيـــــــــــــــــــــــــــقتم ......
*به سلامتي درياچه اورميه...
نه بخاطر اينكه مظلومه فقط به خاطر اينكه هيچ وقتي اجازه نداد كسي توش غرق بشه...
*به سلامتي اون بچهاي که شيمي درماني کرده همه ی موهاش ريخته،
به باباش ميگه بابا من الان شدم مثل رونالدو يا روبرتو کارلوس؟
باباش ميگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تيپ تري ....
*به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايميه!
بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نميشوند .
*به سلامتي کسي که ديد تو تاکسي بغليش پول نداره
به راننده گفت :پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن....!
* به سلامتي بيل!
که هرچه قدر بره تو خاک، بازم برّاقتر ميشه.
* به سلامتي سيم خاردار!
که پشت و رو نداره
* به سلامتي اوني که بي کسه، ولي ناکس نيست
* به سلامتي اوني که باخت تا رفيقش برنده باشه
* به سلامتي آسمون که با اون همه ستاره اش يه ذره ادعا نداره
در حالی که يه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرويس کرده
*به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی... انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی
* به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...*
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن...
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...
ولی هنوزم شکستن بلد نیست...
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه...
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی است
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تار پودش باد
گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نو میدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی
که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سر به گردون سای
اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها، پاییز
[-Design-] |